اصغر بدیع زادگان - محمد حنیف نژاد - سعید محسن |
ستارگانی که هرگز درآسمان ایران خاموش نشدند،انهارشید ترین فرزندان ایران زمین بودند ازنسل آرش ها که درشب های تاریک تاریخ ایران قله دماوند را تسخیرکردند، وقتی که رگبار دشمن صدای تیک تیک قلب های پرعشق انها را خاموش کردوچون انها چون دانه های شبنم برزمین تشنه ایران بارید ، براستی که نهال درخت آزادی را دردل طبعیت کاشتند ، این درخت رویئد وبزرگ شد،ریشه دادند و شاقه دادند، برگ دادند و میوه دادند، آری بنیانگزاران مجاهدین خلق ایران با خون سرخ شان وبا فدای بیکرانی که کردند ، آرزوی شکوه ایران راداشتند، یک آرم یا یک تاریخ بودند .
و در ادامه این درخت سرخ فام فدا چه باغبانی داشتند، کسی که سنگلاخ ها را کوبید وزمین را هموار کرد، وبذرمجاهد را در سرزمین خفته ایران با خونان این بهترین فرزندان خلق بذر آزادی را آبیاری کرد و 50 سال رنج و شکنج را برجان خود خریدند ، چراغ هایی که هرگز خاموش نخواهند شد،رسم مجاهدین این است وقتی یکی میمیرد هزاران متولد می شوند ،و اسمان ایران را غرق ستاره ها می کنند ، شگفت انگیزاست ، اما واقعیت محض است نسل ملیشیاها ،نقشه مسیری که تا کنون چون کهکشانی دراسمان ایران به راه خود ادامه میدهد ، کوچه به کوچه سنگر به سنگر، کوه به کوه ، شهر به شهر،آمدند ورفتند اما خسته نشدند ولی خسته کردند. مشعل های فروزانی شدند،شعله های مقاومتی شدند، پروانه های بی قرار ی شدند در پشت تیوال های لیبرتی ، در اوح محاصره ، زندان ، بمباران ، قتل عام، تیر وتبر، تیرخلاص خورند، بدار ویخته شدند ، اما قامت آنها خمیده نشد، عجب سروتنومندی هستند این مجاهدین ، عجب درخت تنومندی بودند این بینانگذاران!
و عجب باغبانی داشتند این دشت شقایق ها ی سوخته ایران ، رفت ورفت تا رسید به ستاره دنباله دار، سیمرغ شدند ، بال گرفتند و پروازکردند به کوه ، شهرو بیابان و هرشهر نام ایران شدند و درجهان اشرف نشان شدند ، باید گفت که ایران فردا شکوه آرزوهای مجاهدین است و بدون شک انرا ازدست آخوند ها آزاد و راها خواهیم کرد .انچه رفتنی بود طلسم دیکتاتوری شاه وشیخ بود و انچه ماندنی و کوثر مردم ایران شد زایندگی مجاهدین خلق ایران بود .
جوانان رشیدی که فدای ایران شدند، سخره بودند درمقابل طوفانها ،سروبودند درمقابل طوفانهای باد،راستی چه پایداری واستقامتی داشتند این بنیاگذاران عجب باغبانی داشت این دشت های سوخته ایران ریا،اینک بشنویم ازمسعود رجوی که در باره یارانش چه میگوید، انها روزگار غریب و تنهایی داشتند ،ما عشقی به نام ایران داشتند لینک ارزوی شکوه ایران را بازکیند.
روزگاری غریب و تنها داشت
پیرمردی که اهل عصیان بود
هستیاش از تمام این دنیا
عشق پاکی به نام ایران بود
مانده در خاطرات این مردم
رنگ سرخ و کبود فریادش
از تب و درد بیکسی میسوخت
آخرین روزهای مردادش
سالهای سیاه و بسته چهها
با دل زخمی مصدق کرد
احمدآباد خسته پیرش را
و عجب باغبانی داشتند این دشت شقایق ها ی سوخته ایران ، رفت ورفت تا رسید به ستاره دنباله دار، سیمرغ شدند ، بال گرفتند و پروازکردند به کوه ، شهرو بیابان و هرشهر نام ایران شدند و درجهان اشرف نشان شدند ، باید گفت که ایران فردا شکوه آرزوهای مجاهدین است و بدون شک انرا ازدست آخوند ها آزاد و راها خواهیم کرد .انچه رفتنی بود طلسم دیکتاتوری شاه وشیخ بود و انچه ماندنی و کوثر مردم ایران شد زایندگی مجاهدین خلق ایران بود .
جوانان رشیدی که فدای ایران شدند، سخره بودند درمقابل طوفانها ،سروبودند درمقابل طوفانهای باد،راستی چه پایداری واستقامتی داشتند این بنیاگذاران عجب باغبانی داشت این دشت های سوخته ایران ریا،اینک بشنویم ازمسعود رجوی که در باره یارانش چه میگوید، انها روزگار غریب و تنهایی داشتند ،ما عشقی به نام ایران داشتند لینک ارزوی شکوه ایران را بازکیند.
روزگاری غریب و تنها داشت
پیرمردی که اهل عصیان بود
هستیاش از تمام این دنیا
عشق پاکی به نام ایران بود
مانده در خاطرات این مردم
رنگ سرخ و کبود فریادش
از تب و درد بیکسی میسوخت
آخرین روزهای مردادش
سالهای سیاه و بسته چهها
با دل زخمی مصدق کرد
احمدآباد خسته پیرش را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر