۱۳۹۴ مرداد ۳۰, جمعه

یادی ازعلی اکبر اکبری آرش کمانگیرعصرما که جان خود را فدای ایران کرد




علی اکبر اکبری قهرمان فدای بیکران
گفتا كه مي تواني اين راه تا نهايت 
گفتم که با تو هستم دارم اگر لیاقت 
گفتا چه شرط باشد درکاردل سپردن
گفتاکه خون یاران برعهد من ضمانت 
گفتاکه تو از حادثه ی عشق چه دانی 
گفتم زتو آموختم این رازنهانی 
گفتاکه به دور از تب میدان بلا باش
گفتم که به دوراست ز ماحاشیه مانی 
ای برادر ، ای برادر 
ای سرا پا عشق و باور
با تو هستم تابه آخر
 ***********************
  خون هرمجاهدی که درراه آزادی خلق ومیهن برزمین می چکد بدون شک ازآن لاله ها می روید، لاله های آزادی و قهرمانی و دلاوری که تا ابد جاویدان خواهد ماند، و الگو برای ایران باستان ، که درمیان شب های تار ظالمان بود .
 
 یازدهم شهریور سال13377 یکی از جنایتکاران و سردژخیمان قساوت پیشه و عاملان شکنجه زنان و مردان و جوانان ایران در زندان اوین به دست دلاوری قهرمان با شلیک گلوله آتشین خشم خلق ایران به زباله دان تاریخ رفت ،اخوند کی مرتجع و ضد بشر وضد ایرانی و ضد دین و اسلام ومذهب گرچه عمامه نداشت ولی قلب چرگین او بافته های شقاوت وجنایت را به دور سر ش نمایان می کرد، کسی که همچون پدرخوانده اش خمینی که گفت هیچ احساسی ندارم که به ایران آمدم . البته راست گفت چون ایران برای کسانی هست که بوی جوی مولیان را جستجو گر هستند ، کسانی که قلبشان برای ایران و ایرانی می پتد، کسانی که خونشان هنوز برتپه های اوین رنگین است، کسانی که در میان دشت و دمن ها ، کوهستانهای ایران قبرهایشان گمنام است ،نه برای آخوند های بی بته که معلوم نیست کجابود.لاجوردی جنایتکار را میتوان به اسم هیولای آدمخوار دراوین نام برد،به زن ومرد و بچه وجوان، مادران پیر، پدران پیر،رحم نداشت ، چگونه بایداحساس وعاطفه داشته باشد ، براستی که اگر سرسوزنی عاطفه ،وجدان انسانی ازجوهره خداگونه دراین جانواران می بود شاید وقتی سرسفره خانواده خود می نشستند کمی شرم می کردند ولی حیوانات فرقشان با انسان درهمین جوهره انسانی وفهم وشعورندارند وباغریزه خود کار میکنند، خمینی وآل او همچون هیولایی چون لاجوردی یست که باید روزی شاهدان از شقاومت های او درزندان اوین قصه ها بگویند ، شاید سنگ ها آب بشود، اما علی اکبراکبری فرزند دلیرمردم ایلام با فدای جان خود که 19 سال بییشترنداشت مرزبین انسان وضد انسان بودن را با یک گلوله درمغزجلاداوین به اثبات رساند . بدون شک این سرنوشت همه جنایتکاران ازجمله سعید مرتضوی وبقیه اخوند ها و دم و دمبالچه های آنها ست که درتاریخ به اثبات خواهد رسید که دیکتاتورها سرنوشت آنها درنهایت مرگ ظلت باراست ، درود برعلی اکبر اکبری که با فدای بیکران مرز ایران بادشمن را گلون کرد.

 لاجوردی جنایتکار که طفل شیرخواراشرف را دربالای جسد مادرش برد و شرم نکرد، هیولا وجانوری درنده خوی بود که رحم دراو نبود آنجه براو اصالت داشت قدرت بود اما روزی رسید که قدرت وتخت سلطنت برسرش خراب شد وانسانیت مرزخود را با غیر انسان بودن درنوردید، مثل داستان قابل وهابیل ،که الگویی برای عدالت وبی عدالتی،انسانیت وبرابری وبرادری و،دوستی بود

آن زمان که دست هابیل گشت آغشته به خون حضرت قابل 
آدمیت مرده بود گرچه ادم زنده بود 
ان روز که یوسف را برادران به چاه انداختند 
آدمیت مرده بود ، گرچه ادم زنده بود
اما تاریخ سیرتکاملی خود را طی خواهد کردو معلوم می شود که ظالم کیست ومظلوم کیست


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر